سال ۱۳۰۷ و در پی چند سال کمآبی و بیآبی شهرِ مشهد، با دستور محمد، ولی خان اسدی که آن زمان نایبالتولیه آستان قدس رضوی بود، مقرر شد تا چند رشته قنات در مسیر قوچان و چناران به مشهد که اطمینان داشتند پُرآب است، حفر کنند تا آب شهر مشهد و کشاورزان تأمین شود. در آن سال ۵ رشته قنات در این راه حفر شد و اتصال آنها به هم، نهری را به وجود آورد که، چون از روستای گناباد در نزدیکی چناران آغاز میشد، اسمش را گذاشتند نهرگناباد.
نهری که بخش اعظم آن از دلِ قاسمآباد عبور میکرد و هنوز بخشهایی از آن در خیابان رازی و شاهد وجود دارد و شهرداری یکی، دو سال قبل نام خیابان شاهد ۸۳ را که مهمترین و سالمترین قسمتهای نهر از آنجا رَد میشود نهرگناباد گذاشت. اما سالهای دور، یعنی حدود ۶۰-۵۰ سال پیش، مردمِ مشهد کنارِ این نهرِ به تاریخ پیوسته، تفریح و آبتنی میکردند و سن و سالدارها هنوز مزه توتهای حاشیه نهر گناباد زیر دندانشان است.
ابوطالب مزینانینژاد که تازه وارد دهه هشتاد زندگیاش شده است، میگوید بچه که بودهاند، تابستانها پاتوقشان حاشیه نهر گناباد بوده است و بعد ادامه میدهد: نهر خیلی پُرآب بود. به یاد ندارم که آن سالها جویِ آب گناباد را خالی از آب دیده باشم. اسدی دستور داده بود از جایی که آب از قنات بیرون میآمد تا خودِ شهر مشهد را جویِ آب بکشند. جویهای آبی که عمقش خیلی زیاد نبود و اگر یک بچه شش، هفت ساله داخل آب میشد، آب تا گردنش میآمد. تابستانها به قول معروف سورِ ما بود. از میدان شهدا با دوچرخه میآمدیم تا جاده قوچان و حاشیه نهر که آبتنی کنیم. آن زمان استخر که نبود، کل تفریحات آبی ما خلاصه میشد در آبتنی کردن در آب نهر گناباد.
دکتر پاپلی یزدی در تحقیقی که درباره نهر گناباد انجام داده است، مینویسد که آب نهر را ۱۱ رشته قنات تأمین میکرد که مظهر همهشان جایی در روستای گناباد، در حوالی ۳۰ کیلومتری مشهد بوده است. سید رضا حسینی، که خودش ساکن خیابان رازی و در نزدیکی باقیماندههای نهرگناباد است، از درختهای توتی برایمان میگوید که به دستور اسدی در حاشیه نهر کاشتند. حسینی تعریف میکند: از جاده قوچان که به سمت مشهد میآمدید، سمت راستتان نهرگناباد بود. این آب همانطور میآمد تا جای دانشگاه فردوسی و پارک ملت، بعد هم میرفت تا کوهسنگی و در یک جایی ذخیره میشد. خوب یادم هست که حاشیه نهرگناباد همیشه سرسبز بود.
آن زمان مردم میگفتند که اسدی دستور داده که سرتاسر حاشیه نهر گناباد را درخت توت و چنار بکارند. دلیلش هم این بود که روی جویِ آب سایه باشد و تبخیر نشود. یادم هست یک زمانی بار و بندیلمان را جمع میکردیم و برای تفریح میرفتیم کنار نهرگناباد. به ویژه وقتی که توتها میرسید. یک دل سیر توتخوری میکردیم و در آب سردِ نهر آبتنی میکردیم و بعد هم میآمدیم خانه. شاید آنهایی که نهر گناباد را ساختند، فکرش را هم نمیکردند که مثلاً اینجا به جایی برای تفریح مردم تبدیل شود.
اما رضا غلامی میگوید کاشت این درختها یک دلیل دیگر هم داشته است و ادامه میدهد: درخت کاشتن در حاشیه نهرگناباد غیر از سایه انداختن روی آب برای هدر نرفتن آن، یک دلیل دیگر هم داشته است. ریشههای درخت، به ویژه چنار، دیواره کانال نهر را محکم میکرد و نمیگذاشت که خراب شود. اصلاً این درختکاری حاشیه جاده را خیلی خوشگل کرده بود. چشم مسافران که به این همه سرسبزی در ورودی شهر میافتاد، خستگی راه از تنشان دَر میرفت. خیلیهایشان حتی میزدند کنار جاده و چند دقیقهای زیرسایه درختهای توت و کنار آب استراحت میکردند.
ورودی شهر مشهد باید همین شکلی باشد، نه مثل الان که سر و سامانی ندارد.